از گوشه ی میز

از گوشه ی پیغام های خودم November 06, 2017 یه روز میدوام میرم میرسم یجایی میکروفون رو میگیرم و میگم آقا من خسته شدم من از دیدن ظلم خسته شدم از دیدن فقر از دیدن اعتیاد از درموندگی ها خسته شدم ، از بی عدالتی ها ، نمیتوم خودکشی کنم ، نمیتونم از اینجا برم چون خانواده ام دوستام ، مردمم اینجان کوه هایی که دوست دارم جاده هایی که بلدم زبونایی که آشنان، توروخدا بس کنید، دشمن وجود نداره ،آمریکا و صدام و داعش وجود ندارند ، یزید زمانه ای نیست ،به خودتون بیایید،به نفس تون نگاه کنید به چشمهاتون که چشم میپوشن،چطور شبامیخوابید؟به دست هاتون نگاه کنید، چطور امضا میکنید ،برگه های حبس ابدو؟زندانی های سیاسی رو شکنجه ها رو حصرو؟چطور با آزادگی رامین پوراندجانی دگرگون نمیشید؟ چطور اختلاس میکنید؟خیانت میکنید به خاک و آب سرزمینتون،چطور؟ نصف جامعه رو محروم میکنید از آزادی،چطور؟ چطور انقدر زیاد و بزرگ دروغگویید باورم نمیشه که آگاه نباشید،.بیدار شید ،بزنید زیر میزهای کثیف قدرتتون ،خودتون و مارو راحت کنید

Comments

Popular Posts